پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۰۳

وکالت

وکالت مطلق

وکیل معاضدتی چه زمانی درخواست میشود؟

۴ بازديد
در جایی که خواهان توان مالی ندارد، طبق دادخواست و دعوای حقوقی مهم آن درخواست وکیل معاضدتی می دهد و دادگاه شرایط مالی فرد را بررسی کرده و اگر واقعا شخص توانایی پرداخت نداشت، آن را به کانون وکلا معرفی می کند. این روال، خاص امور مدنی، دادخواست ها و مطالبه وجه است در حالی که در امور مهم کیفری دادگاه الزاما برای متهم چه وکیل بخواهد چه نخواهد وکیل تسخیری برای او مشخص می کند و از میان فهرست کانون وکلا یا ماده ۱۸۷ یک وکیل را با توجه به سابقه کاری و تخصصی حرفه ای به عنوان وکیل تسخیری معرفی می کند.
 
 
عرفا هر کدام از وکلا موظف هستند سالانه ۳ مورد وکالت تسخیری را بپذیرند و این وظیفه و تکلیف هر وکیل است و وکلای تسخیری موظف اند در مقابل مسوولیت و تکلیف شان متعهد باشند
 
 
وظایف وکیل تسخیری :
 
1.پیش از جلسه رسیدگی یا به عبارت بهتر پیش از شروع به دفاع از موکل خویش با مطالعه پرونده و نیز گفتگو با متهم پرونده ای که وی به عنوان وکیل او انتخاب شده است ضمن اطلاع کامل از موضوع پرونده و اتهام یا اتهامات مطرح شده در آن و نیز آشنایی کامل با متهم وتدقیق در صحت و سقم اظهارات موکل بتواند به نحو شایسته تری از موکل خویش دفاع کند.
 
2- پس از مطلع شدن از موضوع اتهام نسبت به جمع آوری ادله متقن و کافی همچنان که در سایر پرونده ها اقدام نموده و متعصبانه برخورد می نماید، اقدام کند.
 
3- وکلا باید بدانند همان مرجعی که (به معنای عام) به آنها اجازه وکالت داده است (قانونگذار) و چنین حقی را برای ایشان قائل شده، همان مرجع نیز وظیفه دفاع از این گونه متهمان را به طور رایگان به عهده آنها قرار داده است.
پس بر آنان است صرف نظر از وقوع یا عدم وقوع جرم از ناحیه موکل به وی به چشم یک انسان نگاه کرده و از هیچ تلاشی در جهت دفاع از او دریغ نکنند. بدیهی است وکلای محترم تسخیری در چنین پرونده هایی با فراغ بال و خیالی راحت تر می توانند به دفاع از موکلین خویش همت گمارند، چرا که دیگر شائبه خوردن این برچسب که وکلای دادگستری با گرفتن حق الوکاله از گناهکاران و متهمان دفاع می کنند و به اصطلاح درصدد ناحق کردن حق هستند را ندارند و از این اتهام نیز مبرا می شوند.

نقش وکیل تسخیری

۲ بازديد
نقش و وظیفه وکیل در محاکم:
وکیل با جمع آوری ادله کافی قاضی را در کشف حقیقت و رسیدن به نتیجه صحیح هدایت می کنند و چه بسیار پرونده هایی که به علت عدم آشنایی اصحاب دعوا و طرفین شکایت به موارد قانونی و به علت عدم استفاده از وکیل در پرونده ها نتیجه و ثمره قانونی موثری حاصل نمی شود.
 
 
وظیفه وکیل این است که پیش از جلسه رسیدگی و قبل از دفاع از موکل خود با مطالعه پرونده و گفتگو با متهم پرونده ضمن اطلاع کامل از موضوع اتهامات و نیز آشنایی کامل با متهم با توفیق در صحت و سقم اظهارات موکل بتواند به نحو شایسته ای از موکل خویش دفاع کند.
 
 
شرایط گرفتن وکیل تسخیری در جرائم سنگین:
 
1.در جرائم مهمی که مجازات آنها قصاص نفس، اعدام رجم و حبس ابد است حضور وکیل در جلسه های دادرسی الزامی می باشد چون نتیجه دادرسی، اعمال مجازات مهم و سنگین است. قانونگذار در تبصره یک ماده ۱۸۶ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1378جرائمی را که می بایست متهم با وکیل تسخیری در دادگاه حاضر شود را برشمرده و درخصوص این جرائم متهم می بایست با وکیل در دادگاه حاضر شود.همچنین در تبصره 2 ماده 190قانون ایین دادرسی کیفری جدید مصوب 1392،بیان شده است که : در جرایمی که مجازات آن سلب حیات یا حبس ابد است، چنانچه متهم اقدام به معرفی وکیل در مرحله تحقیقات مقدماتی ننماید، بازپرس برای وی وکیل تسخیری انتخاب می کند.
 
2.به لحاظ مقررات وکیل تسخیری با وکیل تعیینی (وکیلی که خود متهم انتخاب می کند) هیچ تفاوتی ندارد و تمامی اختیارات وکیل تعیینی را دارد و تنها تفاوت آن در منشأ تعیین است و وکیل تسخیری نیز تمام توان و تلاش خود را در جهت احقاق حقوق متهم مصروف می کند
 
3.درخصوص حق الزحمه این وکیل متهم تکلیفی ندارد و در این گونه موارد دادگاه مبلغی را از ردیف های مربوط به بودجه دادگستری پرداخت می کند
تنها در امور کیفری وکیل تسخیری استفاده می شود و در امور حقوقی از وکیل معاضدتی استفاده می شود.

ابطال و اعتبار وکالت تام

۲ بازديد
وکالت تام الاختیار چگونه باطل می شود؟
اگر وکالت تام الاختیار ساده باشد قرارداد وکالت به دو شکل فسخ و باطل می شود:
 
عزل وکیل توسط موکل
استعفای وکیل
بنابراین، طبق ماده ۶۷۹ قانون مدنی، موکل می تواند هر وقت بخواهد وکیلش را عزل کند مگر حق عزل خود را ساقط کرده باشد. از سوی دیگر، وکیل نیز حق دارد هر زمان که خواست از سمت وکالت استعفا دهد. با این حال، عوامل دیگری وجود دارد که سبب انفساخ عقد وکالت از هر نوعی که باشد می شوند. این عوامل عبارتند از :
 
فوت وکیل یا موکل
دیوانگی (جنون) وکیل یا موکل
از بین رفتن موضوع وکالت
نادانی وکیل یا موکل
انجام دادن کاری مخالف با کار وکیل
پایان مدت وکالت
 
 
وکالت تام الاختیار تا چه زمانی اعتبار دارد ؟
سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که وکالت تام الاختیار اصولا تا چه زمانی اعتبار دارد؟ در پاسخ به این سوال می توان گفت به موجب ماده ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی تا جایی که مخالف قانون نباشد دارای اعتبار است بنابراین عقد وکالت نیز تا جایی که مخالف قوائد آمره و قانونی نباشد دارای اعتبار است.
 
 
 
آیا وکالت تام الاختیار بعد از مرگ موکل اعتبار دارد؟
 
همان طور که در بخش های قبلی به آن اشاره شد یکی از مواردی که سبب ابطال وکالتنامه تام الاختیار می شود فوت وکیل یا موکل است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت بعد از مرگ موکل وکالتنامه نیز باطل می شود. همچنین، به موجب قاعده عام وکالت در قانون مدنی، وکالت عقدی است جایز اذنی که بر مبنای اعتماد طرفین مخصوصا اعتماد موکل به شخصی و یا همان وکیل منعقد خواهد شد.
 
موکل می تواند بر مبنای عقد وکالت به وکیل اذن دهد که به طور مطلق یا مقید به صورت تام الاختیار در اموال او تصرف کند. بنابراین، مطابق یک قاعده عام در عقد وکالت این نوع عقد با فوت و حجر و یا حتی رجوع از اذن توسط وکیل منحل خواهد شد و اگر وکیل بر مورد عقد وکالت معامله ای انجام دهد آن عقد غیر نافذ خواهد بود و نیاز به اذن ورثه خواهد داشت.
 
 

وکالت تام الاختیار چیست و انواع وکالت تام

۲ بازديد
وکالت تام الاختیار چیست؟
طبق آنچه در ماده ۶۵۶ قانون مدنی به آن اشاره شده است وکالت عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می‌نماید. به عبارت دیگر، وکالت عقدی است که یکی از طرفین شخصی را نماینده خود می کند که اعمال حقوقی وی را انجام دهد. در این میان نیز وکالت تام الاختیار نوعی وکالت محسوب می شود که طی آن وکیل برای هر یک امور مشخص شده نیاز به اجازه موکل خود ندارد و حدود اختیارات به صورت مطلق و کامل به وکیل واگذار می شود.
 
در حقیقت، در وکالت تام الاختیار موکل در وکالتنامه تنظیمی فی مابین تمامی امور مادی و اداری خود را به وکیل تنفیذ کرده و پس از آن لزومی ندارد جهت هر کار جدیدی یک وکالت جدید و حتی جداگانه ای نسبت به بعضی امور داده شود. وکالتنامه های تام الاختیار عموما به صورت رسمی و در دفاتر اسناد رسمی تنظیم می شود.
 
 
 
انواع وکالت تام الاختیار چیست؟
به طور کلی می توان انواع وکالت تام الاختیار را در دو دسته جداگانه تقسیم کرد: 
 
وکالت تام الاختیار ساده: همان طور که از نام آن مشخص است در این نوع وکالت موکل می تواند هرگاه که بخواهد وکیل خود را برکنار کند.
وکالت تام الاختیار بلاعزل: این نوع وکالت معمولا جهت مسائلی چون خرید و فروش ماشین یا ملک و موضوعاتی از این دست مورد استفاده قرار می گیرد که در آن امکان عزل وکیل وجود ندارد
وکالت تام الختیار در چه مواردی کاربرد دارد؟
وکالت تام الاختیار فروش 
یکی از مواردی که وکالت تام الاختیار در آن کاربرد دارد بحث فروش است که در آن فرد با وکالتی که به وکیل خود می دهد اختیارات فروش مانند فروش ملک و … را به او می سپارند.
 
وکالت تام الاختیار طلاق
از دیگر مواردی که فرد می تواند به دیگری وکالت تام الاختیار دهد بحث طلاق است. در این زمینه از آنجایی که در قانون حق طلاق به مرد داده شده است مرد به همسرش (زوجه) وکالت می دهد تا طلاق با شرایط مندرج در وکالتنامه بدون حضور او و از طریق انتخاب وکیل دادگستری خود صورت پذیرد.
 
به این ترتیب، با مقرر کردن حق طلاق از طرف مرد برای زن، زوجه باید و الزاما برای انجام عمل طلاق به یک وکیل دادگستری رجوع کند و برای مرد یک وکیل انتخاب کند که از طریق آن که نماینده مرد نیز محسوب می شود خود را مطلقه سازد .
 
وکالت تام الاختیار ارث
در این مورد ممکن است بعد از فوت مورث ،ورثه حین الفوت وکالت تام الاختیار برای انجام امور موروثی دهند که در این صورت اگر وکیل تمامی اموال را به ضرر دیگر ورثه منتقل کند وراث می توانند برای دریافت سهم الارث خود از شخص وکیل یا منتقل کننده شکایت کنند
نکته ای که باید در اینجا مورد توجه قرار داد این است که قانون گذار در انعقاد قراردادها محدودیتی از نظر تعداد طرفین قرارداد برای افراد در نظر نگرفته است. بنابراین، موکل می تواند امر وکالت را به یک نفر و یا دو نفر و یا حتی سه نفر و یا بیشتر وکالت دهد اما می تواند تعیین کند که این افراد به صورت منفرد و یا جمعی عمل کنند به گونه ای که هیچ کدام بدون دیگری حق عملی حقوقی در مورد عقد وکالت را نداشته باشد

حالت دوم مقایسه وکالت عام و مطلق

۲ بازديد
گاهی، متعلق وکالت، حسب مورد، عام یا مطلق ولیکن حدود اختیارات وکیل در هر حالت، خاص است. در واقع، حالت دوم عکس حالت اول می‌باشد. بدین نحو اگر موکل بگوید در همه اموال من، وکیل هستی تا آن را بفروشی؛ متعلق وکالت عام و شامل همه اموال موکل اعم از منقول و غیر منقول می‌باشد ولی اختیارات وکیل، خاص و منحصر به آن چیزی است که موکل بیان نموده است یعنی وکیل تنها می‌تواند آن‌ها را بفروشد. همچنین، اگر موکل بگوید در اموال من، وکیل هستید و می‌توانید آن را بفروشید، در این مورد، متعلق وکالت مطلق بوده و شامل اموالی است که بنام موکل می‌باشد اعم از منقول و غیر منقول؛ ولی اختیارات وکیل صرفاً در جهت فروش است. به نظر می­رسد که در این حالت، هر چند متعلق وکالت به نحو عام یا مطلق است ولی یک نتیجه مشخص را به دنبال دارد و آن فروش اموال متعلق به موکل می‌باشد؛ بدین ترتیب، متعلق وکالت شامل اموال است که به نام موکل است ولی نحوه تصرف و اقدام وکیل به شکل خاص و معین است و وکیل فقط حق فروش آن‌ها را دارد.
 
حالت سوم) در این حالت، متعلق وکالت، حسب مورد، عام و تصرف و اختیار وکیل هم به نحو عام می‌باشد یا متعلق وکالت به صورت مطلق و اختیارات و نحوه تصرف وکیل نیز مطلق است. اگرموکل بگوید در همه اموال و همه امور من وکیل هستی تا هر تصرف و اقدامی را انجام دهی، متعلق وکالت عام و اختیارات وکیل نیز عام است. وکیل در هر مالی اعم از منقول و غیر منقول و در کلیه امور غیر مالی موکل نیز وکیل است و اختیارات و تصرف او نیز عام و شامل همه اشکال قابل تصور می‌باشد. عرفاً به چنین وکیلی با این گستردگی اختیارات ، وکیل تام‌الاختیار می‌گویند چرا که اختیارات او اختصاص به موضوع مشخصی ندارد و انگار موکل است که برای خود مبادرت به اقدام می‌نماید. قاعدتاً این وکالت چه از جهت متعلق وکالت و چه از جهت نحوه گستردگی اقدام وکیل بسیار وسیع‌تر از سایر اشکال بیان شده است. حال اگر بگوید در اموال و امور من وکیل هستی شامل کلیه اموال و امور موکل می‌باشد، منتها نحوه اقدام وکیل با توجه به نص صریح ماده 661 قانون مدنی در جهت اداره اموال و امور موکل می‌باشد. این وکالت از جهت وسعت اختیار و گستردگی اقدام، محدودتر از وکالتی است که وکالت وکیل در جهت تصرف و اقدام به نحو عام است. آنچه که قابل استناد می‌باشد این حقیقت است ،زمانی که اختیارات وکیل به نحو عام باشد وکیل حق همه گونه اقدام و تصرف را دارد ولی باید توجه کرد که وکالت چه به صورت عام یا مطلق، باید در چارچوب رعایت مصلحت موکل باشد و این اصل، خدشه ‌ناپذیر و غیر قابل انکار است.

تفاوت وکالت مطلق با وکالت عام

۲ بازديد
وکالت عام در مقابل وکالت خاص است و همانگونه که از نامش پیداست دلالت بر عموم دارد. در اعطای این نوع وکالت، از الفاظ عام استفاده می‌شود‌. الفاظ عام در عربی، کل و کلّما و در فارسی، همه، هر و تمام می‌باشد. بطور مثال موکل به وکیل می‌گوید شما حق فروش تمامی اموال مرا دارید یا می‌توانید نسبت به خانه من هر نوع معامله یا هر نوع قراردادی را منعقد نمایید. همانگونه که مشخص است، موکل در وکالت عام از الفاظ عام که دلالت بر کلیت و عمومیت دارد استفاده می‌نماید. تمامی اموال یا هر نوع معامله، حکایت از عام بودن وکالت دارد. در مقام مقایسه وکالت عام با مطلق نقاط اشتراک و افتراق وجود دارد؛ نقاط اشتراک ناشی از ذات و ماهیت عقد وکالت است که عام یا مطلق بودن وکالت، تاثیری در آن ندارد و در هر نوع وکالتی وجود دارد. ولی نقاط افتراق با توجه به ذات وکالت عام ومطلق است که حسب مورد باعث بروز تفاوت‌هایی می­گردد.
 
 وجوه مشترک وکالت عام و مطلق بدین شرح می‌باشد: الف) امکان انجام آن بوسیله موکل ب) قابلیت نیابت عمل به دیگری پ) معلوم بودن موضوع به اجمال ت) انجام وکالت طبق توافق با رعایت حدود وکالت ج) دادن حساب زمان وکالت و استرداد اسناد و اموال موکل چ) پرداخت هزینه‌های وکالت ح) رعایت مصلحت موکل.
 
در مقام بیان وجوه افتراق وکالت عام و مطلق می توان گفت که هر یک از وکالت عام یا مطلق، می‌تواند به سه قسم یا حالت منعقد گردد:
 
 حالت اول) موردی است که متعلق وکالت خاص و اختیارات وکیل، حسب مورد، عام یامطلق باشد. اگر گفته شود که شما در مورد خانه معین، همه‌گونه تصرف و اختیار را دارا می‌باشی و می‌توانی هر اقدامی را انجام دهی، در این حالت متعلق وکالت، خاص و حدود اختیارات وکیل، عام است یعنی این که وکیل در یک مال معین، حق همه گونه تصرف و اختیار را دارد اعم از فروش، اجاره، رهن، صلح وسایر تصرفات. در واقع، همه گونه اختیار در مال معین شامل فروش مال نیز می شود. چرا که عقد بیع نوعی تصرف است و در حدود اختیارات وکالت عام قرار می‌گیرد. شاید بتوان گفت که هر اقدامی را که موکل می‌تواند انجام دهد، وکیل نیز این اختیار را دارد و مستند آن، اذن موکل در چارچوب وکالت اعطایی است. لیکن اگر گفته شود که شما در مورد خانه معین، وکیل هستی؛ این وکالت در مورد مال مشخص با اختیارات مطلق است یعنی مقید به قید و یا وصفی نیست . مال، مشخص و معین است منتها اختیارات وکیل، مطلق است. در این حالت مستنداً به ماده 661 قانون مدنی که بیان می‌دارد:« در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود.» وکیل حق اداره اموال را دارد و آن چیزی غیر از فروش مال اموال موکل خواهد بود. از آنجا که در وکالت مطلق، صراحت لازم درباره افراد و مصداق‌های عام وجود ندارد، در تعبیر اراده موکل، قانونگذار آن را به اداره کردن اموال محدود می‌کند.
 
با توجه به مطالب بیان شده، می‌توان این تکته را استنباط نمود که حدود اختیارات وکیل در وکالت عام برای اقدام در امور موکل، گسترده‌تر از وکالت مطلق است چرا که وکالت مطلق در محدوده اداره اموال موکل است ولی وکالت عام گسترده‌تر از آن و شامل نقل و انتقالات نیز می‌شود. منتها این حقیقت را نباید از یاد برد که جملگی این امور باید با رعایت مصلحت موکل باشد. نتیجه آن که در این حالت که متعلق وکالت خاص و حدود اختیارات وکیل، حسب مورد، عام یا مطلق است اقدامی که وکیل با اختیارات حاصله از وکالت عام می‌تواند انجام دهد به مراتب وسیع‌تر و گسترده‌تر از حالتی است که وکالت وکیل به صورت مطلق باشد.

نظر حقوقدانان از وکالت مطلق

۲ بازديد
برخی از حقوقدانان معتقدند مواد 660 و 661 قانون مدنی دارای ابهام است چرا که معلوم نیست منظور از وکالت مطلق و اداره اموال چه می­باشد، سپس در ادامه می­افزایند شاید اصلح باشد که اساساً عنوان وکالت مطلق از قانون مدنی حذف گردد[31]. به نظر می­رسد برای حل این مشکل نباید اصل وکالت مطلق را زیر سوال برد و حذف کرد؛ چراکه در قانون مدنی،برخی عقود بر مبنای مسامحه هستند؛ از جمله عقد صلح، عقد ضمان. عقد وکالت نیز با توجه به نظر حقوقدانان در زمره عقود مسامحی است[32]. به همین جهت، معلوم بودن موضوع وکالت به طور کامل ضرورت ندارد و از امور خاصی است که علم اجمالی به موضوع عقد برای نفوذ آن کفایت می­کند(ماده 216 قانون مدنی). همین اندازه که وکیل بداند در چه اموری باید دخالت کند و حدود اختیار او برای طرف قرارداد در دید عرف قابل تمیز باشد، باید آن را نافذ دانست، هرچند که اعمال حقوقی داخل در وظایف وکیل به تفصیل معین نشده باشد[33]. از سویی، در وکالت معیارهایی وجود دارد که در صورت لزوم میتواند جلوی سوء استفاده را بگیرد از جمله اینکه وکیل موظف است در چارچوب اذن اعطایی، اقدام نماید یا مراعات مصلحت موکل را بنماید؛ که این مطالب را میتوان از ماده 667 قانون مدنی استنباط کرد و یا در صورت شک در وجود یا عدم وجود وکالت اصل، عدم وکالت در امور دیگران است[34]. جملگی این امور شرایطی هستند که مانع اقدام بی­قید و بند وکیل می­شوند. لازم به ذکر است عقد وکالت در جهت مرتفع نمودن گره بسیاری از مسائل، راهگشاست. از سویی طرفین در هر زمان و مکان با توجه به شرایط جامعه تصمیماتی اتخاذ می­نمایند که انجام و اعمال آن تصمیمات گاهی نیاز به دانش و معلومات خاص دارد و یا از حوصله آنها خارج است و نیاز است شخصی با دانش و توانایی­های لازم نسبت به انجام امور مبادرت نماید. همچنین مبنای وکالت اعتماد موکل به وکیل است و قاعدتاً حسن اخلاق و رفتار وکیل در اعطاء وکالت مطلق به او نقش و جایگاه بسزایی دارد و ید او نیز ید امانی است. از این رو به نظر می­رسد به جای حذف قانونی که چند دهه در قانون مدنی کشورمان وجود داشته و دارای سابقه فقهی است و فقهای بسیاری راجع به آن صحبت نموده و نظرات خود را بیان کرده­اند و بر مبنای آن معاملات بسیاری نیز صورت گرفته، می­بایست ایرادات و اشکالات قانون را مرتفع نمود تا زمینه اجرای صحیح قانون فراهم گردد. بدین منظور لازم است که مقنن، دخالت نموده و از یک طرف، صراحتا وکالت مطلق را تعریف نماید و از طرف دیگر، حدود اختیارات وکیل در وکالت مطلق را تبیین کند. کاری که مقنن در تصویب ماده 35 قانون آیین دادرسی مدنی انجام داد و با اینکه وکالت در دادرسی را شامل تمام اختیارات مربوط به دادرسی دانست؛ لیکن اقدام وکیل در برخی امور مانند وکالت در اعتراض، تجدیدنظر و فرجام خواهی و اعاده دادرسی را مستلزم تصریح در وکالتنامه اعلام کرد.

وکالت مطلق از دیدگاه قانونگذار

۲ بازديد
قانونگذار در ماده 660 قانون مدنی به صراحت از وکالت مطلق نام برده و بیان داشته است: « وکالت ممکن است بطور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا امور خاصی. » وکالت مطلق در مقابل وکالت مقید است. در قانون، تعریفی از وکالت مطلق نشده منتها نکته حائز اهمیت، به رسمیت شناختن این نوع وکالت در حقوق ایران است که در متن قانون، به صراحت آمده است. در ماده 661 مقرر شده است: « در صورتی که وکالت مطلق باشد، فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود. » در این ماده، قانونگذار بیشتر به حدود اختیارات وکیل توجه داشته و آنرا محدود به اداره نمودن اموال موکل نموده و لیکن بحث قانونگذار در خصوص وکالت مطلق منحصر به مواد 660 و 661 قانون مدنی نمی­باشد. قانونگذار در ماده 1072 قانون مدنی نیز مجدداً و البته به صراحت، از وکالت مطلق صحبت به میان آورده و بیان داشته است: « در صورتی که وکالت به­طور اطلاق داده شود، وکیل نمی­تواند موکله را برای خود تزویج کند، مگر اینکه این اذن صریحاً به او داده شده باشد.» در این ماده نیز بحث از حدود اختیارات در زمانی است که وکالت وکیل به نحو اطلاق بوده و مقید به قید یا وصفی نباشد. قانونگذار با آوردن وکالت مطلق در ماده 660 قانون مدنی، آنرا به رسمیت شناخته و پذیرفته است. سپس در مواد 661 و 1072 آن قانون با توجه به حدود اختیارات وکیل در وکالت مطلق، مبادرت به بیان مطلب نمود. در ماده 661 ، حکم به اداره اموال موکل نمود و در ماده 1072 وکیل را از تزویج موکله برای خود منع کرده است. آنچه که از مجموع مواد قانون مدنی در قسمت وکالت و همچنین وکالت مطلق استنباط میشود این موضوع است که وکیل در راستای اذن موکل، اقدام نماید و بدین سبب در ماده 661 بحث اداره اموال موکل را مطرح نمود و در ماده 1072 وکیل را از ازدواج با موکل خویش منع کرد مگر این که این اذن صریحاً به او داده شده باشد. البته بحث مطلق و بیان این لفظ صرفاً در وکالت مطرح نگردید و در متن ماده 553 قانون مدنی در مورد عقد مضاربه نیز اشاره شده است: « در صورتی که مضاربه، مطلق باشد (یعنی تجارت خاصی شرط نشده باشد)، عامل می­تواند هر قسم تجارتی را که صلاح بداند بنماید، ولی در طرز تجارت باید متعارف را رعایت کند. »همچنین در ماده 341 قانون مدنی در مبحث بیع نیز بیان شده است: « بیع ممکن است مطلق باشد یا مشروط و نیز ممکن است که برای تسلیم تمام یا قسمتی از مبیع یا برای تادیه تمام یا قسمتی از ثمن، اجلی قرار داده شود.» علاوه براینها در ماده 241 قانون امور حسبی مقرر گردیده است: «قیم محجور و امین غایب نمیتوانند ترکه و دیون را بهطور مطلق قبول نمایند ولی میتوانند مطابق صورت تحریر ترکه قبول کنند». بر این مبنا، در قوانین موضوعه ایران، وکالت مطلق مورد پذیرش قانونگذار واقع شده و اعتبار و مشروعیت آن، تصدیق شده است.

دیدگاه فقها و هم نظرانشان در مورد وکالت مطلق

۲ بازديد
در این قسمت، به دیدگاه فقهایی پرداخته میشود که در نظرات خود در مبحث وکالت مطلق به نظر فقهاء دیگر نیز اشاره نموده­اند؛ یعنی علاوه بر بیان مطالب خود گفته­های دیگران را نیز مورد نقد و بررسی قرار داده­اند، چنانکه بیان شده، منظور از بحث اطلاق این است مثلاً در خرید بنده، صنف و وصف آنرا مشخص نکند. قول نزدیک این است وکیل، قائم مقام موکل می­شود در آنچه وکالت دارد. پس اگر او را قائم مقام در خرید بنده به طور مطلق قرارداد، اختیار تعیین بنده نیز با وکیل است و همانند وکالت مطلق صحیح می­باشد ولیکن شیخ (منظور شیخ طوسی) در کتاب خلاف و مبسوط بیان داشته که این نوع وکالت صحیح نمی­باشد، به سبب غرر بزرگی که دارد و آنچه که لازمه عقود است امکان انجام آن و همچنین انجام امور مالی میسر نیست؛ از سویی دلیلی بر صحت این وکالت در شرع نمی­باشد[18]. با مطمح نظر قرار دادن عقیده شیخ طوسی مشخص میگردد ایشان دلیل عدم صحیح دانستن وکالت مطلق را در سه عامل می­دانند الف، غرر بزرگ(ضرر زیاد) ب، آنچه که لازمه عقود است، امکان انجام آن و انجام امور مالی، میسر نیست. ج، دلیلی بر صحت آن در شرع وجود ندارد. البته این نظر شیخ طوسی مورد ارزیابی و نقد فقهای دیگر نیز قرار گرفت چنانکه بیان شده اگر وکیل کند او را در خریدن بنده، نیاز است به وصف کردن آن تا منتفی شود غرر و جهالت واگر وکیل کند او را بدون وصف، باطل است، بنابر قولی (یعنی قول شیخ طوسی در مبسوط ) و وجه، جواز و صحت است[19]. ولیکن در مواردی فقهاء بدون آنکه نام شخص صاحبنظر را بیان دارند ایده­شان را مورد نقد و بررسی قرار داده­اند. آنچنان که بیان شده اگر وکیل کردم شما را در خرید بنده به صورت مطلق، صحیح نیست؛ بلکه باید معین شود بعضی اوصاف آن مثل ترکی یا حبشی یا مانند آن. ولی قول قویتر، صحت اینگونه وکالت­ها است برای اینکه موکل به هدف از دادن وکالت که مالک شدن بنده است، نائل می­شود[20].
 
آنچه که باعث شده بعضی از فقهاء مانند شیخ طوسی یا بعضی از شافعی­ها، وکالت مطلق را صحیح ندانند به خاطر بحث غرر می­باشد.[21]در حقیقت این گروه از فقهاء وجود غرر را سبب عدم صحت وکالت مطلق می­دانند واعتقاد دارند وصف باید مشخص باشد. نتیجتاً اگر کسی وکالت برای خرید خانه اعطا نماید، چون مشخص نشده تا چه میزان و یا خانه دارای چه وصف یا اوصافی باشد، بدین سبب ضرر به موکل وارد می­شود لذا اعطای وکالت این چنینی صحیح نمی­باشد، حال آنکه اکثر فقهاء، وکالت مطلق را صحیح دانسته و حتی بیان داشته­اند اطلاق وکالت در فروختن اقتضا می­نماید تسلیم نمودن مبیع را، یعنی وکیل تسلیم نماید مبیع را به سوی مشتری، زیرا که تسلیم کردن مبیع از واجبات و لوازم فروختن است و همچنین اطلاق وکالت در خریدن اقتضا می­نماید تسلیم نمودن ثمن را، یعنی: وکیل به بایع[22].
 
لازم به ذکر است اطلاق در وکالت باید به حد و اندازه­ای باشد که رفع جهالت شود و در حقیقت معلوم باشد که موضوع مورد وکالت چیست، هرچند که وصف یا اوصاف آن، معلوم و معین نباشد. ولی مشخصاً باید احصاء گردد وکالت در مورد چه امر یا موضوعی اعطاء شده و وکیل نیز باید بداند در چه موضوعی، وکالت دارد تا در راستای اعطای نیابتی که به او تفویض شده اقدام نماید؛ چرا که وکالت در زمره عقود مسامحه­ای است ولی موضوع آن مانند هر عقد دیگر، باید مشخص باشد هرچند که نیاز نیست تمام جوانب آن معلوم و معین باشد چنانکه اشاره شد؛ پس اگر گفت تو را وکیل کردم و مشخص نکرد در چه موردی وکالت دارد (مشخص نبودن موضوع وکالت) باطل است و اگر بگوید تو را در کاری از کارهایم وکیل نمودم و در اموالی از اموالم و مانند آن، باطل است و اگر گفت تو را وکیل کردم در خرید خانه­ای یا باغی برایم یا در خرید اسبی و ... یا در فروش خانه یا اجاره آنها و مانند آن صحیح است چرا که این مردد بودن (چون وصف خانه یا اوصاف آن و ... مشخص نشده) باعث ضرری به دیگران نمی­شود لذا وکالت، صحیح است[23]. همچنین اگر بیان شد تو را وکیل نمودم در بیع املاکم و طلاق زوجاتم و فروش بندگانم و تقدم یا تاخر هر یک را مشخص نکرد پس به عقیده ما همه اینها صحیح است[24]. آنچه که از نظر فقهاء استنباط می­شود این حقیقت است که وکالت مطلق، یک وکالت بدون قید است و مقید به وصفی نیست؛ چرا که آوردن قید آن را از اطلاق در می­آورد و چون وکالت یک عقد مسامحه­ای است پس اطلاق وکالت، مانعی در صحت آن ایجاد نمی­نماید. هرچند که وکیل باید در انجام مورد وکالت، رعایت مصلحت موکل را بنماید؛ ولی اعطاء وکالت با توجه به اطلاق آن باید به نحو و کیفیتی باشد که باعث غرر نشود و ضرری را برای اشخاص به وجود نیاورد

دیدگاه فقها از وکالت مطلق

۲ بازديد
 از فقهاء، صرفاً دیدگاههای خود را در مورد وکالت مطلق بیان داشته­اند بدون آنکه در مقام مقایسه برآیند یا تحلیلی جامع نسبت به موضوع داشته باشند، در حقیقت عبارت وکالت مطلق در کلام این فقها به چشم می­خورد ولی خود وکالت مطلق و ماهیت آن مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است؛ چنانکه بیان شده است اگر کسی، شخصی را به طور مطلق وکیل در فروش اموال خود کند، اقتضا می­کند که فروش به ثمن­المثل، نقد و به پول رایج شهر باشد (در صورتیکه پول رایج، یک نوع خاص باشد، همان متعین خواهد شد و در صورت متعدد بودن، کالا را به پول رایج­تر خواهد فروخت) و وکالت در خریدن مال برای موکل نیز دارای همین حکم است. بنابراین اگر وکیل بر خلاف این عمل کند( مثلاً نسیه بفروشد یا به بیشتر از ثمن­المثل، مالی را برای موکل بخرد) فضولی محسوب می­شود. اگر خریداری باشد که کالا را به بیش از ثمن­المثل می­خرد، وکیل نمی­تواند به ثمن­المثل اکتفا کند [ بلکه باید آن را به قیمت بیشتر بفروشد] تا آنجا که اگر هنگام فروش آن برای خود خیار قرار داد و در مدت خیار کسی را یافت که حاضر است کالا را با قیمت بیشتری بخرد، بر وکیل واجب است که بیع نخست را فسخ کند، و این در صورتی است که وکالت او شامل خیار قرار دادن برای وکیل بشود[15].در این مطالب صرفاً کلمات وکالت مطلق بیان شده و سپس به بایدها و نبایدهای آن اشاره گردیده است؛ بدون آنکه مفهوم وکالت مطلق تعریف و تبیین شود. به تعبیر دیگر، می­توان گفت این فقها اشاره مختصری به وکالت مطلق نموده ولی درصدد تحلیل آن یا شرح و بسط موضوع بر نیامده­اند. خاطرنشان می­گردد اعطاء وکالت مطلق صرفاً در خصوص انجام امور مالی نبوده و در امور غیرمالی مثل نکاح نیز بدان اشاره شده است در این خصوص، بیان گردیده است که بالغه رشیده می­تواند به کسی وکالت مطلق دهد تا او را به عقد مردی در آورد[16]. یعنی اینکه دختر بالغ و رشید می­تواند به شخصی وکالت مطلق اعطا نماید وبدون آنکه آن را مقید و محدود نمایداین اذن را دهد تا اینکه وکیل، او را به عقد مردی درآورد. این اعطای وکالت، مطلق است و مقید به موضوع یا چیزی نشده است و وکیل، دارای این اختیار است که به تشخیص خود و البته با رعایت مصلحت موکل اقدام نماید. با این وجود، بعضی از فقهاء جامع­تر نسبت به موضوع نگریسته ومبادرت به تجزیه و تحلیل مطالب نموده­اند چنانکه بیان شده، گاه می­شود که وکالت از جهت نوع تصرف، مطلق است یعنی قیدی ندارد ولی از جهت مورد، مقید به خانه موکل است، مثل اینکه به وکیل بگوید: ( تو در امر خانه­ی من، وکیل هستی) و همچنین است اگر بگوید: « تو وکیل منی در فروختن خانه­ی من» و این صورت، مقابل صورتی است که نوع تصرف در آن قید شده باشد مثلاً بیع را مقید به بهایی معین و یا به شخص معین کرده باشد و گاهی عکس آن، مثل اینکه بگوید: ( تو وکیل منی در فروختن یکی از املاک من) و یا (تو وکیل منی در فروختن ملک من) و گاهی از هردو جهت مطلق است مثل آنکه بگوید: ( تو وکیل منی در تصرف اموالم)[17]. با بررسی این نظر سه حالت استنباط می­گردد؛ درحالت اول، تصرف وکیل مطلق و مورد وکالت مشخص است که در مثال اول، مورد وکالت خانه موکل که یک موضوع مشخص می­باشد ولی نحوه تصرف وکیل، مطلق است؛ چراکه به وکیل بیان شده تو در امر خانه من وکیل هستی و مشخصاً اعلام نشده که وکیل چه کار را باید انجام دهد بلکه دست او را در جهت اقدام برای موکل باز گذاشته است؛ بدین سبب گفته می­شود تصرف، یعنی اقدامی که یک وکیل به وسیله اعطاء وکالت می­تواند انجام دهد مطلق است. در حالت دوم، تصرف مشخص است چراکه بیان شده تو وکیل منی در فروختن... پس نوع تصرف یا اقدام که فروختن است مشخص گردیده سپس در ادامه بیان شده یکی از املاک من که جمله کامل این است تو وکیل منی در فروختن یکی از املاک من ولی مورد وکالت، مطلق است؛ چرا که املاک موکل، مشخص و احصاء نگردیده و در حقیقت مقید نمی­باشد بلکه موکل دست وکیل را در فروش یکی از املاکش باز گذاشته است. حالت سوم، صورتی است که وکالت هم در تصرف و هم در مورد، مطلق باشد، همانگونه که در مثال بیان شد موردی که موکل به وکیل بگوید، تو وکیل منی در تصرف اموالم، هم در تصرف، اطلاق وجود دارد، چراکه مشخص نشده چه نوع تصرفی و هم در مورد وکالت، بدین سبب که بیان شده اموالم ولی معین نشده کدام مال. این تقسیم­بندی با توجه به مطالبی که فقهاء بیان داشته­اند، به نظر شاخص­تر می­باشد. ولی نباید از یاد برد که در بررسی هر موضوع، اگر بتوان تحلیلی صحیح و درست از موضوع و وضعیت آن داشت، کمک بسیاری به روشن شدن مطالب می­نماید و یکی از موارد تحلیل صحیح، بررسی دیدگاه دیگر اندیشمندان و تطبیق آن با مورد ومشخص شدن نکات مثبت و منفی است. ولی در مطالبی که بیان شد موضوع صرفاً از دیدگاه هر یک از فقهاء بدون تطبیق آن با نظر دیگران و مشخص شدن نکات قوت و ضعف آن بیان گردید که به نظر کافی نمی­باشد.